بنام خدا
مردى به سفر رفت . میخى با خود داشت که در هر کجا فرود آید، آن میخ را به زمین کوبد و مرکب خود را به آن ببندد.
در یکى از منازل میخ را بر زمین فرو کرد و آن را بیرون نیاورد، به این قصد که اگر دیگرى آنجا منزل کند، مرکب خود را بدون زحمت به آن میخ ببندد.
اتفاقاً شخصى با عجله از آنجا گذشت و پایش به آن میخ برخورد و مجروح شد. چند گامى به راه خود ادامه داد، لکن به ذهنش خطور کرد: مبادا پاى دیگرى هم به این میخ اصابت کند و آسیب ببیند. پس برگشت و آن میخ را از زمین بیرون آورد. خداوند به پیامبرش خبر داد: آن دو اگر چه بر خلاف هم عمل نمودند، ولى چون قصدشان راحتى خلق و رفع زحمت از دیگران بود، هر دو را ثواب بسیار مى دهم .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا رب نظر تو بر نگردد
یا حق
پنج شنبه 87/6/21 - 1:0 صبح
نظر
برچسب ها :