بنام خدا
من یه گیلانیم
من و میرزا از یه آب و گلیم
امروز به دلایلی داشتم درباره زندگی میرزا و اطرافیانش
تحقیق میکردم
به چیزایی بر خوردم که سالها جلوی چشمم بودن اما هرگز
اینقدر برام قابل فهم نبودن
شاید برام مهم نبود که بفهمم
اما حالا که چشممو باز میکنم و خوب میبینم
بغض تمام وجودمو گرفته
دلم برای مظلومیت میرزا میسوزه
پس چرا تا بحال دربارش تحقیق نکرده بودم
دلم بحال خودمم میسوزه که چرا اینقدر بعضی وقتها کور دل
میشم
زندگی نامه و عکس و آهنگ قدیمی میرزا که آقای ناصر مسعودی
خواننده خوش
صدای شمالی اونو خونده حال و هوای اتاقمو حسابی برده به
طرفای میرزا ، انگار همین الان نشستمو دارم به حرفهای
میرزا و دوستاش که دور هم جمع شدن و دوستانه حرف میزنن گوش
میدم.
صدای زمزمه نسیم تو گوش جنگل رو دارم حس میکنم
خیلی حرفا دارم که نمی تونم بگم ، یا خود سانسوری یا نداشتن قلمی شیوا یا هرچی
" چقدر جنگل خوسی
ملت وسی
خسته نبوستی
می جان و جانان َ
تره گوما میرزا کوچک خان َ "
* " چقدر تو جنگل مخوابی ، بخاطر این ملت ، خسته
نشدی ؟
ای جان جانان ، با تو ام ای میرزا کوچک خان "
" خدا دانه که من
از ترس دشمن
می دیل آویزانه َ
تره گوما میرزا کوچک خانَ "
* " خدا میدونه که من از ترس دشمن دلم آروم نداره ،
با تو ام ای میرزا کوچک خان "
چهارشنبه 88/11/14 - 2:57 عصر
نظر
بازدید امروز: 73 بازدید دیروز: 34 مجموع بازدید ها: 634447
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام          شرمنده ی جوانی از این زندگانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را          یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام