بعد از مدتها اومدم یه مطلب گذاشتم توی وبلاگ که نه به درد خلق میخوره و نه به درد خودم اما شاید هم بدرد خورد ، کی می دونه .
به هر حال یه فکر شیطانی تو سرمه که منو قلقلک میده ، خیلی دوست داشتم اینجا بنویسم تا بدونم شما رو هم قلقلک میده یا نه ؟ اون فکر اینه که اگه فقط یک روز ، فقط و فقط یک روز ما رو به حال خودمون بگذارن و بگن توی این یک روز هر کاری که دوست دارید بکنید چون در طی این یک روز هیچ چیزی در نامه اعمالتون نوشته نمیشه نه بد و نه خوب . این روز رو بهتون بخشیدیم ، هر جور که میخواید زندگی کنید هر کاری که دوست دارید بکنید ، هر چیزی که دوستدارید بخورید ، توی این روز حلال و حروم معنا نداره و ... هیچ کددوم از اعمالتون نوشته نمی شه ، فرشته های ثبت اعمال هم توی این یک روز رفتن مرخصی .
خیلی دوست دارم ببینم توی اون یک روز چه اتفاقایی میفته ، چه دزدیایی میشه ، چه قتلهایی میشه ، چه گناهایی می شه . چه خونه هایی که قمار خونه و خونه فساد میشه ؟؟؟
اون روز معلوم میشه که کی از روی اجبار چادر سر میکنه و کی از روی عفاف ، کی از روی مبحت و رضای خدا به دیگران کمک میکنه و چه کسی برای نشون دادن خودش ، چه کسی از روی پاکی سر به زیر داره و چه کسی از ترس حرف مردم و ...
ایرانی جماعت هم تا بخوای از فرصتها درست استفاده میکنن ( سو استفاده ) مطمئنا توی اون روز دنیا رو زیر رو میکنن .
میخواین بدونین من اون روز چیکار میکنم ، جدی ِ جدی بگم ؟ من اون روز اول یه هفت تیر بر میدارم و میرم توی خیابون تمام معتادا رو میکشم و همینطور تمام فروشندگان سیگار رو همینطور تمام کسانی که نزول میگیرن و یه بسته چاقوی وحشتناک بر میدارم چشم تمام کسانی که به ناموس مردم چشم ناپاک دارن رو در میارم . زبون تمام کسایی که متلک میپرونن رو از بیخ می برم . بعد میرم سراغ تمام کسایی که برای ریا و ظاهر ریش گذاشتن و مردم رو از دین فراری میدن ، هر دو تا گوششون رو میبرم تا بدونن که عاقبت ریا چیه ( منظورم اون دسته از آدماییه که توی سازمانها و ادارات دارن با استفاده از اسم یه رزمنده نون میخورن در حالی که یکبار هم توی جبهه نرفتن و لیاقت پاسبانی در خونه یک رزمنده رو هم ندارن ) . شاید هم یه سری به مغازه ای گرون فروش محل زدم و شیشه هاشونو پایین آوردم . و یه کاری که سه ساله دوست دارم انجام بدم رو بلاخره انجام میدم ، یه بسته دینامیت برمیدارم میرم اداره برق خودمون و کل اداره رو منفجر میکنم ، میدونید چرا ، چون تابستون به اون گرمی ما برق درست و حسابی نداریم که کولر رو روشن کنیم ، برقمون اینقدر ضعیف میشه که کولر کارنمیکنه و توی گرما فقط باید از پنکه استفاده کنیم که هوای گرم پشتشو به جلو انتقال میده همین ، و مهمتر اینکه روزهای تابستون من نمی تونم از سیستمم استفاده کنم چون برق ضعیفه و هر سی ثانیه یکبار سیتم ریسیت میشه و فقط نصف شب میتونم سیستم رو روشن کنم ، با اینکه سه ساله داریم میگیم بهشون که وضع خیابون اینه ولی هر سه سال میگن نامه دادیم تا برامون بودجه بیاد ، گمونم نامشون رو با کبوتر فرستادن و اون حیوونی هم تو راه گم شده . احتمالا برنامه های دیگه ای هم دارم که یادم نمی یاد الان .
اینایی که نوشتم کار صبح اون روزم بود کار بعد از ظهرم اینه که یه دوربین بردارم و از تمام اتفاقاتی که اون روز افتاد فیلم برداری کنم ، تا اگه کسی بعدا گفت که من ظرفیت داشتم و اون روز رو گناهی نکردم با اون دوربین بکوبم تو سرش ( یعنی فیلم رو نشونش بدن تا خجالت بکشه و اینقدر دروغ نگه ) .
میترسم از اون روزی که خدا فیلمهای منو به من نشون بده و بگه مهدی چرا اینکارو کردی ؟؟؟ منم بگم من ... من ... من که کاری نکردم ، اون وقت فیلم اون کارم رو نشون بدن ، اونوقت اندازه تمام دنیا از خدای خودم خجالت بکشم ، با اینکه تمام لحظات زندگیم رو با یادش سپری کردم و به خودش توکل کردم در حالی که بار گناه روی دوشم سنگینی میکنه به فرشته های عذاب فرمان بده که بیاید این دروغ گوی گناهکار رو ببرید جهنم که تمام عمرش اسم منو آورد اما به حرفام گوش نکرد ، هر کاری که دوست داشت کرد اما از من عذاب من نترسید ، میترسم که در حالی که منو به سوی جهنم میبرن اینقدر گناهم زیاد باشه که کسی نتونه شفاعتمو بکنه .
وای از اون روز ، وای از اون روز و وای از اون روز
دوست دارم اینقدر خوب باشم و اینقدر مقام انسانیتم عالی و رفیع بشه که حتی اگه اون روز بهم اجازه دادن هر کاری بکنم ، من اون روز رو در پاکی کامل سپری کنم ، حتی یک گناهم نکنم . اونوقته که خدا به من افتخار میکنه و میگه این بنده من با اینکه میتونست گناه بکنه اما بخاطر من و احترام به من و علاقه ای که به من داشت این کار رو نکرد .
شاید خیلیامون بگیم که اگه من اون روز باشم گناه نمی کنم یا فلان و بهمان میکنم ، اما تا وقتی که اتفاق نیفتاده نمیشه فهمید که کی مرد میدونه ، یه صحبت زیبایی « آقای بهجت » داره که بهترین موقع است برای بیانش .
ایشون می فرمایند که : اون افرادی که در دستگاه بنی امیه کار میکردند که دیوانه نبودند ، آخرت خودشون رو به دنیا و پول و ثروت فروختند . { اونا هم مثل ما بودن ، پس نمیشه به همین راحتی دربارشون قضاوت کرد و گفت که اگه من بودم اون کارو نمی کردم و مثل بعضی شعار هایی که خیلیامون میدیم } هنوز که جا و منصب اونها به ما پیشنهاد نشده .
دقت کردید چی فرمودند ، منظورشون اینه که بیرون گود نایستیم و نگیم که لنگش کن ، هر کسی در شرایطش نشون میده که چی هست و چی نیست . شاید اگه مثلا به من هم اونهمه قدرت و ثروت و زنان زیبا و لباسهای دیبا و خانه های اشرافی و طلا و نقره و کنیز و غلام میدادن خودم رو اثیر پوشیدن لباسهای معمولی و زندگی کردن توی یه خونه کوچیک نمی کردم ، چه بسا من هم خودم و آخرتم رو میفروختم . شایدم هم یکی از کسانی که علیه امام زمانشون میجنگیدن من بودم .
خدایا تو رو به آبروی حسین (ع) ما رو از لغزش در مواقع امتحانات الهی حفظ کن
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا رب نظر تو بر نگردد
یا حق