چقدر زود روزها از پی هم میره و چقدر زود ما بی فایده تر و بی فایده تر میشیم
زندگی میکنم اما فقط نفس میکشیم
نه به کسی کمک میکنیم و نه کمک کسی رو قبول میکنیم
خسروی محبوب من
خوش به حالت که رفتی و خوش به حالت که زود رفتی ؟
آخه مگه این کوچه ها هم جای اقامته که ما بمونیم
خدا که ما رو برای اینجا موندن نیافریده پس چرا
خودمونو در گیر اینجا میکنیم و مثل گداها یه بخشی از کوچه رو بنام خودمونو
میکنیم و فکر میکنیم تا ابد موندنی هستیم
خلاصه خسرو جان دلم خیلی پره ، دوست دارم اگه زندگی من همینقدر که بی معنی
و بی ارزش هست بعدا هم میخواد باشه خدا هر چی زودتر منو ببره توی خونه
خودم ، خونه ای که هر چند عاقبتش معلوم نیست اما اقامتش معلومه . حداقل
اگه جهنم هم میرم خیالم راحته که جایی که هستم واقعا حقمه ، برای من در
نظر گرفته شده ، اینجا چی ؟ تو این گله گرگها که نمیشه با دل خوش زندگی
کرد .
هر کسی فقط به فکر پیشرفت خودشو و اونم چه پیشرفتی !
نمی دونم کی این خضر ما با اون دم مسیحایی اش میخواد بیاد که ما یکم چشامون وا بشه ، یکم به خودمون بیایم ، آدم باشیم.
خدایا برای موندن رمق ندارما ، منو که میشناسی از ازل تا حالا تو امتحاناتت رد شدم ، ببرم
خوش بحالت خسرو ، سبک شدی ، مثل خودت هوای حوصله ام ابری است ، پس بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
خوش به حالت که رفتی و خوش به حالت که زود رفتی ؟
آخه مگه این کوچه ها هم جای اقامته که ما بمونیم
خدا که ما رو برای اینجا موندن نیافریده پس چرا
خودمونو در گیر اینجا میکنیم و مثل گداها یه بخشی از کوچه رو بنام خودمونو
میکنیم و فکر میکنیم تا ابد موندنی هستیم
خلاصه خسرو جان دلم خیلی پره ، دوست دارم اگه زندگی من همینقدر که بی معنی
و بی ارزش هست بعدا هم میخواد باشه خدا هر چی زودتر منو ببره توی خونه
خودم ، خونه ای که هر چند عاقبتش معلوم نیست اما اقامتش معلومه . حداقل
اگه جهنم هم میرم خیالم راحته که جایی که هستم واقعا حقمه ، برای من در
نظر گرفته شده ، اینجا چی ؟ تو این گله گرگها که نمیشه با دل خوش زندگی
کرد .
هر کسی فقط به فکر پیشرفت خودشو و اونم چه پیشرفتی !
نمی دونم کی این خضر ما با اون دم مسیحایی اش میخواد بیاد که ما یکم چشامون وا بشه ، یکم به خودمون بیایم ، آدم باشیم.
خدایا برای موندن رمق ندارما ، منو که میشناسی از ازل تا حالا تو امتحاناتت رد شدم ، ببرم
خوش بحالت خسرو ، سبک شدی ، مثل خودت هوای حوصله ام ابری است ، پس بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
چهارشنبه 88/10/30 - 4:11 عصر
نظر
برچسب ها : دیگه حسی ندارم