بانی اعظم
من یک دو سه پنج هفت که شاید
ماه است که اینجا ام تو بر همه بانی
زورت بچربد به همه با ید طولا
گاه در پی تخریبی و گه موش دوانی
گاهی به همه بد نظر و سخت مخالف
گاهی به قلم رنجه کمی کلمه پرانی
این شعر بسی درد و دل و هجو و نطنز است
لطفا مشو دلگیر ز بحث خودمانی
نه داد و نه بیداد و نه این فحش رکیک است
نیشخند از آن است که تو پاکش نتوانی
چون در خم ابروی تو "بسیار" اسیرند
"بسیار" نفهمیدند از این شعر معانی
گفتم مکنش دست در آن لانه زنبور
شاید که نیابی بجز پارسیکس فلانی
"مهدی" غم دل در خوشی لاگ بمیرد
برخیز چو "ققنوس" اگر اهل توانی
پنج شنبه 89/1/12 - 7:12 صبح
نظر