از بس سر بزیرم نفهمیدم که همسایمون یه درخت انار جلوی درش کاشته
از بس سر بزیرم نفهمیدم که یه همسایه ی دیگه مون چند تا دختر دم بخت داره
از بس سر بزیرم تا بحال درخت زیبایی که سر خیابونه و گلهای فوق العاده ای رو ندیده بودم
از بس سر بزیرم صاحب خونه ی اولی توی کوچمون که تازه نقل مکان کرده به اینجا رو نمیشناسم
از بس سر بزیرم وقتی صاحب کارم برام از خاطرات فرارش از جبهه رو میگه بیخیال گوش میدم و بروش نمی یارم
از بس سر بزیرم دنبال دختری میگردم که تابحال ندیدمش
از بس سر بزیرم چند ماهه که وبلاگ هیچ کدوم از دوستامو نخوندم
از بس سر بزیرم به خیلی از دوستای خوبم زنگ نزدم حالشون رو بپرسم
از بس سربزیرم پیر شدن پدر و مادرم رو نمیبینم
از بس سربزیرم گاهی فکر میکنم همه مرده ان غیر از خودم
از بس سربزیرم گاهی راه مسجدو گم میکنم
از بس سربزیرم گاهی دوستامو عوضی انتخاب میکنم از داشتنشون یه عالمه عذاب میکشم
از بس سربزیرم گاهی حرفامو توی محل اشتباهی و به شخص اشتباهی میزنم
از بس سربزیرم گاهی محبت دیگران رو نسبت به خودم نمیبینم
از بس سربزیرم گاهی بدی خودم در حق دیگران رو نمیبینم
از بس سربزیرم گاهی مشکلات دوستامو نمیبینم
از بس سربزیرم گاهی از خودم بیزار میشم
از بس سربزیرم ...
خدایا من سر بزیرم یا گنگم ؟ سربزیرم یا غرقم ؟ سربزیرم یا گرفتارم ؟ سربزیرم یا خنگم ؟ سربزیرم یا جوونم؟ سربزیرم یا درگیر زندگی ام ؟ سربزیرم یا ... ؟
سلام
یه مدتی هست که من از سربازی اومدم ، یه عده ای هم
چه رک و راست و چه به شوخی کنایه هی میگن چرا زن نمیگیری ؟
خلاصه ما بلاخره راضی شدیم بگیریم ، یعنی هنوز کسی رو انتخاب نکردیم اما شرایطش رو
اینجا میزارم تا اونایی که گیر میدادن خودشون بگردن همچین موردی پیدا کنن
شرایطی که باید داشته باشه :
1- سید باشه ( به دلیل علاقه بیش از حد من به اولاد
پیغمبر(ص) )
2- چشمش باید سبز باشه ( کهربایی هم قشنگه )
3- بسیار بسیار متین و سنگین و باوقار باشه
4- اهل قناعت باشه
5- روی حجاب بسیار حساسم
6- اصلا دوست ندارم یه دختر بچه بزرگ کنم ، باید سرد و گرم روزگار رو چشیده باشه .
7- فهمیده باشه
8- ترجیحا گرافیک خونده باشه
و اما شرایط خانواده دختر که بسیار بسیار مهمه :
1- یک عدد پدر مولتی میلیونر ( چون بسیار آدم قانع ای
هستم میلیاردر آرزو نمی کنم )
2- پدرش سنش از 90 سال کمتر نباشه
3- حداقل دوبار سکته کرده باشه
4- دختره هم تنها دختر خانواده باشه
5- مادرش یک زن بسیار بسیار بسیار ساکت و مودب باشه (خارج
باشه بهتر)
6- وجود هرگونه منزل و خودرویی پشت قباله ازدواج دختر با کمال میل پذیرفته میشود.
و اما شرایط من :
خانه مسکونی : ندارم
کی اول زندگیش خونه داره که من داشته باشم ؟
خودروی سواری : ندارم
وقتی کار آدم با خط واحد راه میفته مگه مرض داره فلان
تومن پول ماشین بده ؟
کار مناسب با حقوق بالا : ندارم
همه از یه جایی شروع کردن دیگه ، منم مثل اونا
هرگونه پس انداز نقدی و غیر نقدی : ندارم
تا حالا که نشده اما اگه پولی گیرم اومد قول میدم پس
انداز کنم
اخلاق نیکو ، لبهای خندان ، دو کلام حرف حساب : ندارم
از این سوسول بازیا خوشم نمی یاد
پدر و مادر پوادار که حامی همچین گلدسته ای باشن : ندارم
من از یک سالگی یاد گرفتم رو پای خودم وایستم
مدرک درسی : ندارم
کلاس اول با معلممون دعوام شد دیگه نرفتم مدرسه ،
مرتیکه بهم میگفت چرا مشق ننوشتی ، اصلا درک نمیکنه شاید یه شب فیلم سینمایی داشته
باشه ما اونو دیده باشیم وقت نکرده باشیم مشق بنویسیم .
هنر ، حرفه : ندارم
چند باری چند تا کار رو امتحان کردم اما دیدم با روحیات
من جور در نمی یاد ، علاقه شدیدی به میز ریاست دارم . مدیر عاملی هم هی بدک نیست.
خلاصه ما همینی هستیم که هستیم .
اونایی هم که بهونه میارن برو زن بگیر یه یا الله بگن شروع کنن گشتن دنبال همچین
مشخصاتی
بهونه مهونه واسه کسی باقی نذاشتم
شما انتخاب کن
بقیه اش با من
سلام
بخدا تقصیر من نبود ، بزور منو بردن تو یکی از این جلسات زیر زمینی، چند نفر هم کلی جنس ریختن تو دست و بال ما . ما هم جوون و خام بلاخره وسوسه شدیم . نمی دونم چطور تو روی دوستای مایکروسافتیم نگاه کنم . من پاییزی بی گناهی بیش نیستم !
دیگه آلوده شدم ، راه بر گشت ندارم . اما پشیمونم نیستم ، بلکه خوشحالم ، چرا اینطوری نگاه میکنین ؟؟؟ مگه چیه . مگه من حق ندارم سیستم عاملم رو خودم انتخاب کنم . همین جا اعلام میکنم که من سیستم عاملم رو از ویندوز به لینوکس تغییر دادم . ( آخیش ، سبک شدم )
خیلی هم راحت باهاش کار میکنم
.
.
.
حالا اشکال نداره کم کم یاد میگیرم
همین جمعه پیش بود که آقای صداقت ( دوست عزیزمان ) سر صبحی باهام تماس گرفت که بیا بریم جلسه کاربران لینوکس گیلان جاتون خالی ، شکر تو روتون ما هم پاشدیم شال و کلاه کردیم و یه یا علی گفتیم و رفتیم تو جلسه ، دیدیم به به واقعا جای شما خالی کلی بچه با حال و با معرفت و آقا ( نمی دونم خانوما کجا جلسه میزارن ، شایدم نمیزارن ) نشستن دور هم و هی بهم انرژی و اطلاعات مثبت میدن .
یه آموزش مختصری داده شد ، یه سری اطلاعات که زیاد نفهمیدم چیه رد و بدل شد ( ما ویندوزیا تو یه فضای دیگه سیر میکنیم ) و جلسه با لبخند و گپ دوستانه ای پایان یافت .
چند نکته برادرانه :
1. تغییر پذیر باشید ( یعنی یکم فکرتون رو بازتر بزارید ، شاید چیزی بهتر از اونکه اینجا دارید در انتظارتون باشه )
2. همیشه خارج از تخصصتون یکم مطالعه داشته باشید تا مثل من با شنیدن دو تا دستور از یه سیستم عامل دیگه هاج و واج نشید .
3. سیستم عاملتون رو عوض کنید ( واااااااااااااای خسته شدم از بس با ویندوز کارکردم )
_________________________
نامه خدا حافظی من به بیل گیتس :
بیل عزیزم
اگر چه من با تو و سیستم عامل دابل هنگ ات خاطره های خوش بسیاری داشتم
اما چه کنم که آب { جیب خالی من و سیستم (close source ) تو } با هم در یک جوی نمی رود
فکر نکنم شخص مرفهی مثل تو زیاد در بند معنویات باشد برای همین فکر نمی کنم بدانی که چقدر لذت بخش است وقتی با سیستمی کار کنی که خط به خط آن را کسانی نوشته اند که شبانه روز با عشق کار کرده اند و درخواست آنچنان مادی هم نداشته اند.
- پس من باید بروم
و چمدانی را که به اندازه گنو/لینوکس اوپن سورس من جا دارد بردارم ، چه کسی بود صدا زد مهدی ؟!
کفش هایم کو ؟
بازدید امروز: 160 بازدید دیروز: 34 مجموع بازدید ها: 634534
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام          شرمنده ی جوانی از این زندگانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را          یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام