با درود
به نظر شما چه چيز باعث ميشه که به يک متخصص اعتماد کنيم و حرفش رو بپذيريم؟ اعتماد به يک متخصص پزشکي فقط به اين دليل است که ما نتايج دانش اون رو در کوتاه مدت ميبينيم. تازه اين اعتماد صد در صد درست نيست. بسيار اتفاق ميافته که يک پزشک شيوهي درماني پزشک ديگه رو قبول نداره. شما گاهي از سر ناچاري درمان پزشک رو قبول ميکنيد. در مورد آخوندها و آتوريتههاي مذهبي به کدام دليل بايد به آنها اعتماد کرد؟ نتايج زندگي ديني رو بعد از مردن ممکنه ببينيم يا نبينيم. هيچ راه اثباتي براي حرفشون نيست. اگر هم بخواهيم اعتماد کنيم، به کدومشون اعتماد کنيم؟ عالم شيعه يا سني؟ عالم مسيحي يا يهودي و يا ...؟ همشون هم ميگن ما راست ميگيم و بقيه دروغ. اينکه ما در ايران در وسط مردمي شيعه مسلک متولد شدهايم دليل بر اين نميشه که شيعه بر حق باشه. اگر علماي سني راست گفته باشن و ما عمري در گمراهي دنبال تشيع رفته باشيم چي؟ اونوقت اون دنيا با يک خداي سني مواجه بشيم و ما رو ببره جهنم. و يا هر خداي ديگهاي....
شايد فکر کنيد که ميشه با مطالعهي زياد به حقيقت تشيع پي برد. من اينطور فکر نميکنم. من خودم با جديت تمام در مورد دين و مذهب و تشيع و تسنن و اديان ديگه مطالعه کردم و فکر نميکنم کسي به جديت من و بيطرفانه اينقدر مطالعه و تحقيق کرده باشه. ولي هيچ برتري در تشيع نسبت به ساير عقايد نديدم. به اين سايتهاي پاسخگويي ديني هم مطلب فرستادهام ولي بيشتر به حماقت و تهي مغزي گردانندگانشان پي بردهام.
عقايدي که از بچگي در مغز ما فرو کردهاند گاهي چنان در روان ما رسوخ کرده که نميتوانيم جور ديگري بينديشيم. يک مسيحي با همان شور و حرارتي دين خود را برتر ميداند که شما در مورد برتري مذهب خود فکر ميکنيد. همهتان هم يکديگر را به لجاجت و چشم بستن به حقيقت متهم ميکنيد. در مطالعه و تحقيق ديني در 99 درصد موارد به همان نتايجي دست مييابيم که خودمان ميخواهيم نه به حقيقت. ديدن حقيقت فقط و فقط از يک ذهن آزاد ساخته است. از ذهني ساخته است که به هيچ عقيدهاي شرطي نشده است. عقل انسان ميتواند راه را پيدا کند به شرطي که با عقايد خام نشده باشد. شايد حقيقت هيچگاه دست يافتني نباشد زيرا رسيدن به آن کار ذهن شرطي شده و محدود ما نيست. ذهن فقط ميتواند تصاويري خيالي را پردازش کند و اين تصاوير را عظمت بخشد و نام آن را خدا بگذارد. ولي اين خدا باز هم يک مفهوم ذهني است و در چارچوب محدود ذهن. خواهش ميکنم در اين مورد عميقاً فکر کنيد. ذهن بخشي از خود يعني تصورات خاصي را جدا ميکند و نام خدا بر آن ميگذارد و بخش ديگري از ذهن براي اين تصاوير ذهني دعا ميکند و به آن اميد ميبندد. چنين ذهني دائماً درگير با خود است و در يک چرخهي بيانتها و فريبنده گير افتاده است.
بياييد از اين زندگي کوتاه لذت ببريم و قدر زمين و جهاني که در آن هستيم را بدانيم. بياييد با همهي انسانها مهربان و دوست باشيم و نفرتي را که اديان در ذهن بشر کاشته است را دور بريزيم. ما همه انسان هستيم و ميتوانيم چون برادر باشيم. ولي متأسفانه دسته بنديهاي مذهبي، قومي و ناسيوناليستي ما را از هم دور کردهاند.
کار ما نيست شناسايي راز گل سرخ
کار ما شايد اين است که در افسون گل سرخ شناور باشيم