بنام خدا
روزنامه جام جم در روز یکشنبه مورخ 23 خرداد 89 در شماره 2869و در
صفحه رادیو و تلویزیون مطلبی با عنوان " تصویر با شکوه از یه قهرمان "
رو آورده که بخش هایی از اون رو اینجا مینویسم :
-
... قصه
زندگی بروس لی چهره سر شناس دنیای بازیگری
هنگ کنگ و ایفاگر نقش های کاراته باز – یا
آنچه که این روزها هنرهای رزمی گفته میشود – را تعریف میکند ...
* عجب ، پس ما اینهمه سال اشتباه میکردیم که رشته اش کونگ فو بوده.
-
افسانه
بروسلی همانطور که از نام آن پیداست مجموعه شرح حال گونه درباره معروفترین بازیگر
فیلمهای کاراته ای دنیای سینماست ...
* احتمال میدم که صابون بهمن هاشمی ( مجری رادیو و تلویزیون-مجری برنامه
رنگارنگ) به تن این نویسنده هم خورده ، اونم هر وقت میخواست یه فیلم از بروس لی
پخش شه با هیجان زیاد میگفت :علاقه مندان به فیلمهای کاراته ای با هم میبینیم این
فیلم زیبا رو از بروس لی .
-
دولتمردان
چپگرای کشور این نوع قصه ها و ورزش کاراته را یک
موضوع امپریالیستی ارزیابی میکردند... از قرار معلوم یکی از دلایل سفر بروس لی به
خارج از کشور همدر ارتباز با همین ممنوعیتها و محدودیت هاست ...
* پس اوضاع اینقدر بیخ پیدا کرد که بروس لی علم کاراته اش رو با خودش
برد خارج :D
-
... دنی چان که خودش یک کاراته کار
است توانسته از عهده ایفای نقش بروس لی بر
آید ...
* آفرین به دنی چان ، اما خودش یه چیز دیگه میگفت
و در ستون کناری همین مطلب نوشته شده :
-
(بروس لی
) از همان کودکی زیر نظر پدرش اصول تای چی را
یاد گرفت و در ادامه نزدیکی از بهترین استادان اصول کونگ
فو را آموخت
خب میرسیم به این موضوع که ما دم خروس رو باور کنیم یا قسم حضرت عباس
رو...
* و یه نکته ، گویا آقای زیاری این متن رو ترجمه کردن و در این صفحه
قرار دادند ، برای همین هم من عنوان مطلب رو گذاشتم بی سواد بی سواد ، بی سواد اول
نویسنده است که که این رو نوشته و بی سواد دوم مترجم که متن رو اصلاح نکرده .و این
نشون میده که حتی این دو بزرگوار یه فیلم هم از بروس لی ندیدن ، چون توی اکثر
فیلماش داره از طرف باشگاه گونگ فو با یه باشگاه کاراته مبارزه میکنه.
حالا زیاد بروس لی برای من ایرانی مهم نیست ، سوالم اینه که آیا ما
میتونیم سر مسائل دیگه به اینجور روزنامه ها که مخاطب رو بی خبر و بی سواد قلمداد
میکنن اعتماد کنیم ؟
بنام خدا
این خاطره بر میگرده به دوران خدمت
قبل از گفتن این خاطره باید ابتدا پلنگ رو معرفی کنم
پلنگ نام موشی بود که توی آسایشگاه ما زندگی میکرد ؛ البته تمام چم و خم کل محوطه رو هم مثل کف چنگالش میدونست .
مدتها ما با یاد پلنگ میخندیدم ، با کارهایی که انجام میداد و با انرژی هایی که از ما میگرفت و به اینکه چطور چند تا سرباز آماده نمی تونن یه موشو بگیرن به زرنگی اون میخندیدم ، برای همین اسمشو گذاشتیم پلنگ .
و اما عاقبت پلنگ ، پلنگ با دخل و تصرف هایی که توی جیره غذایی ما انجام میداد عاقبت خوشی در انتظارش نبود . وقتش بود که یه جشن پتوی خوبی براش بگیریم و از خجالتش در بیایم . عاقبت اجل پلنگ هم رسید .
این خاطره رو من چند روز پیش که داشتم توی وسایلم سرک میکشیدم توی سررسید سالی که سربازی بودم پیدا کردم ، یه سررسید داشتم که معمولا توش چیز میز مینوشتم چون یه وبلاگ نویس نمی تونه بدون نوشتن زنده بمونه .
این خاطره رو از همون سر رسید مستقیما انقال میدم اینجا :
روز چهارشنبه طرفای ساعت 14:30 پلنگ (موش نام آشنای آسایشگاه ) وارد آسایشگاه شد و یکسره رفت توی کمد فلزی ( مخصوص وسایل بچه ها) ، علی یزدانی (مسئول نظافت آسایشگاه) تا اونو دید در کمد رو بست ، بهش گفتم درو باز کن من با جارو بزنمش قبول نکرد (منم بی خیال پریدم رو تختم که استراحت کنم و یه ساعت دیگه بیدار شم برای پست بعدی ) .
خلاصه اون و سرباز عباسی و به قول بچه ها مهندس سرباز فنی ستاد سرباز حسینی سه تایی با کلی تله گذاری و نقشه سعی در گرفتنش کردن و اونم هی از یه سنگر به سنگر دیگه پناه میبرد و قصد نجات جونش رو داشت و این سه تا مثل سه تا گربه دنبالش بودند ، زیر یخچال ، زیر تخت ، زیر میز تلویزیون ، زیر سفره .
آخرش زیر یخچال عباسی با جارو گیرش انداخت . جالب اینه که اینقدر دونده بودنش حیوون جون نداشت رو پاش واسته دمشو گرفتن و نیمه جون بردنش بیرون ، به سبک سرباز آمریکایی ها همون بیرون دخلش رو آوردن و این بود عاقبت دخل و تصرف توی بیت المال
* بارها پلنگ زمانی که ما خواب بودیم توی سفره ما غذا خورده بود ، یادش گرامی و روحش شاد .
تاریخ نوشته 27 / خرداد/88
با سلام ،،،
با شکوه ترین نماز جمعه تاریخ ایران در 14 خرداد به امامت امام خامنه ای مرقد مطهر امام خمینی قدس سره .
جبهه وبلاگی غدیر بار دیگراز شما دوستان قلم به دست و وبلاگنویسان متعهد که بار ها در ایجاد موج های وبلاگی همکاری و همیاری فرموده اید در این موج نیزدعوت بعمل می آورد تا در کنار یکدیگر فضا را با حرکت خدا پسندانه معطر سازید .
دوستان متن این پست را یا متون خود را در پست های وبلاگ خود قرار داده و دیگر دوستان را به شرکت در این موج دعوت نمایند .
دوستان حامی و شرکت کننده میتوانند کد بنر سه گوش را در وبلاگهای خود قرار دهند و همچنین لینک بنر چهار گوش را در مطالب و تبلیغات در مورد موج استفاده نمایندضمنا از تصاویری و پستهای در مورد این نماز با شکوه که شما پست بزنید در یک بخش در جبهه معرفی خواهد شد
جبهه وبلاگى غدیر :
( http://jwg.parsiblog.com )
موج وبلاگی با ولایت از خرداد تا همیشه :
( http://jwg.parsiblog.com/1472004.htm )
موفق و سربلند باشید ،،،
دیشب بعد از مدتها یه خونه تکونی کردم
خیلی وقت بود که خونه دلم به اندازه یه خاک انداز خاک گرفته بود
کلی از معنویات دور شده بودم
دیشب اتفاقی به وسیله یکی از دوستام هدایت شدم به وبلاگ قافله شهدا
مطالبی خوندم که تا صبح خوابو از چشام گرفت
یکیش این مطلب (+)
تا خود اذان صبح داشتم گریه میکردم
چرا باید اینقدر از انسانیت دور باشم و هنوز هدف از آفرینش خودم رو درک نکنم
که چرا یه آدم اینقدر عطر خدایی بگیره و یه آدمی مثل من مظهر تمام نمای ابلیس بشه
چقدر دیگه باید عمر کنم تا این چیزا رو بفهمم ؟ آیا میفهمم یا مثل خیلی های دور و برم نفهمیده و درک نکرده از دنیا میرم ، عملا بازنده
از خودم خجالت کشیدم
اذان صبح رو که میگفتن رفتم لب حوض و صورتمو شستم
با خودم تصمیم گرفتم عوض شم
خوب بشم
بهتر
نماز صبحم رو عاشقونه تر خوندم
زیباتر
با تو بارونی و عاشق
زیر چتری که خیاله
چقدر این قصه قشنگه
چقدر این لحظه محاله
- با تشکر از مدیریت محرتم وبلاگ قافله شهدا
بنام خدایی که رتبه اولین و دومین جهنم رو برای
ابوبکر و عمر ملعون قرار داد
امروز روز شهادت بانوی دو عالم حضرت زهراست .
عمر را خانه زهرا ؟ هیهات
سگی را چون تو بی پروا! هیهات
ندارید غیرت ای آزاد مردان !!!
گلی بین در و دیوار؟؟؟ هیهات
امروز خانومای مسلمون عمدا دو گروهن ، یه گروه با مد روز پیش میرن یه گروهنوز به
روش دختر رسول خدا عمل میکنن . اما اونایی که به مد روز پیش میرن هر روز از یه مدل
تبعیت میکنن و دو روز بعدش حتی به مدل خودشونم خیانت میکنن و یه مدل دیگه رو
انتخاب میکنن و فکر میکنن که روز به روز پیشرفته تر از دیروز هستن و کلی ترقی کردن
تو زندگی اما وقتی نگاه دقیقی بهشون بکنید می بینید که همیشه پر از استرسن ، استرس
اینکه یه وقت جا نمونن ، یه وقت یکی از اینا خوشکل از اون یکی نشه.
اما اونایی که هنوز همون مدل اول خودشون رو دارن
و بهش احترام گذاشتن و هیچ وقت عوضش نکردن با چنان متانت و آرامشی زندگی میکنن که
آدم تنها با دیدنشون احساس امنیت میکنه ، این دسته لذت زود گذر این دنیا رو کنار
گذاشتن و به وعده های خداوند امید دارند .
گفتم لذت ، آیا واقعا زنی که موهاشو میده بیرون لذتی از این کار میبره ؟ آیا جز
اینه که لذتی که میبره فقط برای اینه که نظر مردها رو جلب میکنه ؟ اگه فقط همینه
که این لذت حاصل دست شیطانه و لذت نیست ، فقط تلقین شیطانه !
جالب اینکه توی تحقیقی که شده بود توی یکی از کشور های اروپایی آمار نشون داد
زنانی که سرشون رو نمی پوشونن بیشتر در معرض سرطان حنجره هستن تا زنانی که محجبه
هستن . آیا شما فکر میکنی از خدای خودت بیشتر میفهمی ؟ به یکی از بستگان میگفتم
چرا جلوی موهات همیشه بیرونه در جوابم گفت ، بی خیال بابا من با خدا دوستم ، دل
آدم باید پاک باشه !!!
اول اینکه گفت من با خدا دوستم ، تا بحال هیچ جای قرآن ندیدم که نوشته باشه ( ما
با بعضی از آنا ن دوستیم و آنان را عقاب نمی کنیم ) اما بوضوح در روایات دیدم که
خانومی که موهاشو هر چقدر بیرون باشه توی برزخ از موهاش آویزون میکنن و با مواد
مذاب ازش پذیرایی میکنن ( روایت شامل حال بعضی خانومای چادری که همیشه جلوی
موهاشون بیرونه هم میشه! وگرنه برهنه ها که حدیث نمی خوان خودشون مییرن جهنم ) و اما
در مورد دل آدم باید پاک باشه :از کوزه
همان برون تراود که در اوست ، تو اگه تو دلت با خدا خوب بودی حرفش رو با این شدت
نادیده نمی گرفتی . اینجوری کم کم اعضات رو بیرون نمی دادی ، اول مو، بعد دست ، بعد
پا،خوب شد اینجا اروپا نیست وگرنه... و طبیعتا بگفته خودشون از آزادیشون لذت
میبردن .
کدوم آزادی ؟ بقول شاعر من از آنروز که در بند تو ام آزادم . شما روزی آزادی که تو
بند خدا باشی نه اینکه خودتو لخت کنی بگی آزادم ، کدوم لختی آزاده ؟ شما روز به
روز اثیر ترهستید هر چقدر پوشش کمتر بشه مردا روی شما بیشتر تسلط دارن . این
آزادیه ؟ چرا تو خیابون به یه چادری تیکه نمیندازن ؟ برای اینکه اون در بند خداشه
در بند اینا نیست ، خدا برای اون زن تسلطی برای مردا قرار نداده ، اما تو که خودتو
از تسلط خدا خارج میکنی توی بند مردا میفتی.
بعضیا میگن اینهمه مشکلات تو زندگی هست این بی همه چیزا هی گیر میدن به حجاب
خانومها ؟! توی جامعه حجاب زنان یکی از مهمترین مسئله قابل ذکره ، اون جمله معروف
رو بیاد بیارید که از دامن زن مرد به معراج میرود ، از دامن کدوم زن مرد به معراج
میرود ؟ زنی که به شوهرش خیانت کنه ؟ خودشو واسه غریبه ها آرایش کنه ؟ هر روز دل
از مردای یه شهر ببره ؟
* حضرت محمد (صل الله علیه
و آله و سلم) : نابود شدن ( جهنمی شدن ) زنان امت من بخاطر دو چیز است : 1. علاقه به
طلا ( و مال دنیا ) 2. لباسهای نازک و بدن نما .
چقدر سرمایه گذاری کردن غربیای فاسد که
اینطور نتیجه داده ، خدا میدونه
خداوندا تسلطی روی مسلمانان از طرف کافران قرار نده .
بنام خدا
چندی پیش داشتم وبلاگ مدیریت پارسی بلاگ رو میخوندم که مطلبی بود با عنوان ( فیلترینگ و روباه پیر ) و
درباره رفتارهای کفتار صفتانه سایت بی بی سی فارسی که داشت از آب گل آلود ماهی
میگرفت .
لطفا قبل از خوندن این پست پست ایشون رو بخونید .
دوست دارم با صدای بلند هم بجای خودم هم بجای تمام وبلاگ نویسان هم عقیده اعلام
کنم که نه امروز و نه هیچ روز دیگه ای ما ایرانیان ِ وطن پرست ، با غیرتی که همیشه
داشته و داریم دستمون رو جلوی کشوری متجاوز مثل انگلیس دراز نمی کنیم .
لازم نیست شما از ما حمایت کنید !
آیا شما تا بحال از خودتون نپرسیدید که چرا ما سی سال پیش با همه سختی ها ساختیم و
تا پای شما کفتار صفتان مزدور دون مایه توی کشور ما باز نشه ؟
از خودتون نپرسیدین که چرا اینهمه شهید دادیم اما در برابر سیاستهای کثیف شما سر
خم نکردیم
سی ساله با همه نوع تحریمی میسازیم و دربرابر دنیا سر خم نمی کنیم .
میدونید چرا فعلا دنیا دست شماست ؟ چون در نبود شیر ، شغال سلطان جنگله .
منتظر روزی باشید که مسلمانان متحد بشن .
احتیاط کنید !
این جوانانی که شما اینقدر برای به انحراف کشیدنشون وقت و سرمایه گذاشتید ، اگه
روزی اراده کنن نژاد شما رو از روی زمین پاک میکنن ، به امروز ما نگاه نکنید ، این
جوونا همون جوونایی هستن که شاه مملکت که دنیا پشتوانه اش بود رو با خفت بیرون
کردن ، شما نمی خواد دست یاری به طرف ما
دراز کنی
ماده سگ دولت ما شرف داره به ملکه دولت شما !
برادران کافر اتمام حجت میکنیم !
احتیاط احتیاط
انشالله که مسئولین هم با پیشگیری از بروز این نوع مشکلات کمتر واکنش منفی کشورهای
مخالف نظام رو تحریک کنن که کمتر صدای زوزه سگهاشون رو بشنویم
بنام خدا
به بهشت زهرای تهران که سر زده بودم یه سر هم
رفتم قطعه هنرمندان ، همه جای ایران رسم بر اینه که وقتی کسی از دنیا میره روی
قبرش اسم خودش و پدرش و یکم نشونی که بشه طرف رو شناخت روی قبرش مینویسن اما انگار
تو قطعه هنرمندان هر مشکی فقط و فقط بوی خودش رو داره و روی آرامگاهش فقط اسمشو بزرگ مینویسن . چقدر
دلم برای خسرو تنگ شده بود اما هیچ وقت دوست نداشتم خسروی خوبم رو اینقدر شکیبا
خفته در آغوش خاک ببینم . سر خاکش یه لحظه خندم گرفت ، یاد اون کلمه معروف اش توی
خانه سبز افتادم که دم به ساعت میگفت : عاطفه .
ونوشته بود به رسم یادگار روی آرامگاهش :
بر من ببخشایید
اگر چه خیلی دیر ، خیلی دور
ولی احساس میکنم رسیده ام ، شاید !
به شما ، به ما ... به او
و اما عزیز تازه در گذشته ای که افتخار گیلان زمین بود مرحوم ملک مطیعی
پیر مرد خوش ذوق و دوست داشتنی که خیلی ها دوستش داشتن
و مرحوم نیکو خردمند که چه بازی ای روان و آرام بخش داشت خدا رحمتش کنه
و مرحوم جعفر بزرگی که هنوز هم طنین صداش توی گوشم هست
و خیلی عزیزان که اسمشون الان یادم نیست و چه
زیبا خوابیده بودند و در سکوت هیاهوی ما آدمهای گمشده در شلوغی و همهمه دنیا رو
نظاره میکردن.
شمایی که با تصویر و صداتون بزرگ شدم و زندگی کردم، تا من زنده م یادتون تو ذهن و قلبم موندگاره
روحتون شاد
بنام خدا
توی این دنیا هیچ چیز ارزش اینو نداره که دور هم ، نه به هم ، بلکه با هم نخندیم !
بیا ادمین ، بیا با هم بخندیم
زنیم طعنه بر این گرگان ، بخندیم
بسازیم جمعی از جنس جنابان
جنابانه بر این طفلان بخندیم
عجب فکری بسر دارند ایشان !
بر این فکر صغیرانه بخندیم
نباشیم ؟ لاگ هم هرگز نباشد !
بر این باشیم نباشانه بخندیم
عزیز اینجور که اینها میروند پیش
گمان ! باید به ویرانه بخندیم
هزاران تا نقیض در کارمان بود
کنیم رو و به هر دانه بخندیم
کامپایل کنیم هسته ای با نام بزرگت
ورژن بزنیم از چپ و از راست بخندیم
اخراج ز سی تا کودک شیرخوره کردیم
از ماست روا آخرش بر ماست! بخندیم !